ترجمه مقاله

کجرفتار

لغت‌نامه دهخدا

کجرفتار. [ ک َ رَ ] (ص مرکب ) که رفتار کج دارد. رونده براه ناراست و ناهموار. (ناظم الاطباء) :
آنکه دزدی کند از این گفتار
پنج پای است زشت و کجرفتار.

سنائی .


سعدیا راست روان گوی سعادت بردند
راستی کن که بمنزل نرسد کجرفتار.

سعدی .


- فلک کجرفتار ؛ ناسازگار. غیر موافق .
|| بدذات . مفسد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله