ترجمه مقاله

کجین

لغت‌نامه دهخدا

کجین . [ ک َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به کج . هر چیز که از کج ساخته باشند. (ناظم الاطباء). از کژ (کج ) که ابریشم فرومایه است . || بر گستوانی باشد که درون آن بجای پنبه ابریشم کج آغنده باشند و در روز جنگ پوشند و اسب را نیز پوشانند. (برهان ). کجیم . (از آنندراج ).بر گستوان باشد که درون آن را به کج آغنده باشند و آنرا کجیم هم خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) :
ازجهان منسوخ شد رسم کج آغند و کجین
بعد از این کس را خیال کج نگردد در گمان .

سلمان ساوجی (از فرهنگ جهانگیری ).


به اینها موافق شده بهر کین
جبه بکتر و خود و جوشن کجین .

نظام قاری .


دیده ٔ زره برروی خود و برگستوان و بکتر و کجین دوختند. (دیوان نظام قاری ص 151). || پوشش اسب . (از برهان ). رجوع به کجیم شود.
ترجمه مقاله