ترجمه مقاله

کج فعل

لغت‌نامه دهخدا

کج فعل . [ ک َ ف ِ ] (ص مرکب ) که کار بر ناراستی دارد. که بر ناراست کار کند. بدکردار. حیله باز. مکار. (ناظم الاطباء) :
ز کج فعلیش مایه دار قلم
خورد همچو نال قلم پیچ و خم .

ملاطغرا (از آنندراج ).


ترجمه مقاله