ترجمه مقاله

کداد

لغت‌نامه دهخدا

کداد. [ ک ُ ] (ع اِ) درودن صِلّیان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و دروده ٔ آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صلیان درو کرده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِخ ) فحلی است که خران را به وی منسوب کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله