کراسه
لغتنامه دهخدا
کراسه . [ ک ُ س َ / س ِ ] (اِ) مصحف و کلام خدا را گویند. (برهان ) (آنندراج ). قرآن مجید.(ناظم الاطباء). صاحب فرهنگ انجمن آرای ناصری گوید: کراسة کتاب را گویند عموماً و قرآن مجید را خصوصاً. (از آنندراج ) :
عنوان مجوس و سبحه بر وی
دست جنب و کراسه در وی .
ای «عن فلان قال » چنان دان که پیش من
آرایش کراسه و تمثال و دفترست .
بر نام من ار فال گشایی ز کراسه
بینی به خط اول قد مسنی الضر.
گر آنچه در این کراسه گفتم
کس گفته خدای را نگفتم .
عنوان مجوس و سبحه بر وی
دست جنب و کراسه در وی .
طیان (از فرهنگ فارسی معین ).
ای «عن فلان قال » چنان دان که پیش من
آرایش کراسه و تمثال و دفترست .
طیان .
بر نام من ار فال گشایی ز کراسه
بینی به خط اول قد مسنی الضر.
سوزنی (از آنندراج ).
گر آنچه در این کراسه گفتم
کس گفته خدای را نگفتم .
خاقانی .