ترجمه مقاله

کراض

لغت‌نامه دهخدا

کراض . [ ک ِ ] (ع اِ) گشن یا آب گشن که ماده از رحم بیرون اندازد بعد از آن که قبول کرده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فحل . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || چنبرها و نوردهای زهدان . کِرض یا کُرضة واحد آن است و قال بعضهم لا واحد لها. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || رخنه های اعلای کمان که سوفار و جای چله ٔ آن است . (منتهی الارب ). رخنه های طرفین کمان که جای چله ٔ آن است . (ناظم الاطباء). رخنه های اعلای کمان که گره زه کمان در آن جای گیرد. واحد آن کُرضة است . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله