کران گزیدن
لغتنامه دهخدا
کران گزیدن .[ ک َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کران جستن . گوشه گرفتن . دوری گزیدن از خلق . (از فرهنگ فارسی معین ) :
من کنم یاری طلب هرگز مدان
کز طلب کردن کران خواهم گزید.
از صحبت خلق امان بجستی
از قربت شه کران بجستی .
من کنم یاری طلب هرگز مدان
کز طلب کردن کران خواهم گزید.
خاقانی .
از صحبت خلق امان بجستی
از قربت شه کران بجستی .
خاقانی (تحفةالعراقین ).