ترجمه مقاله

کراکله

لغت‌نامه دهخدا

کراکله . [ ک َ ک ِ ل َ ] (اِخ ) مراد از آن مردمی هستند در طبرستان که غارت کنند بر وجه خفیه در عقب درختان و احجار و گودالها. بعضی گفته اند اصل آن کرکیل است یعنی شریر و مفسد طبرستان و بعضی گفته اند کرکیل معرب گول گیر است ، یعنی غافل گیر. (از حاشیه ٔ ترجمه ٔ یمینی ص 295) : و لشکر عقب او پیاپی می رفت تا به حدود جرجان افتاد و خود را در میان مخارم و آجام آن نواحی انداخت و کراکله ٔ ولایت دست به قتل و نهب آوردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 295).
ترجمه مقاله