ترجمه مقاله

کرب

لغت‌نامه دهخدا

کرب . [ ک َ ] (ع اِ) اندوه دم گیر. ج ، کُروب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندوه که نفس بازگیرد. (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). اندوهی که خبه کند. (ترجمان جرجانی ص 81). اندوه خفه کننده . (دهار). || اضطراب و اندوه باشد. (از برهان ). اضطراب و وحشت و اندوه . (ناظم الاطباء). غم . انده . گُرم . (یادداشت مؤلف ). تاسه . (مهذب الاسماء). تلواسه . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) : و هرگاه که با صفرا آمیخته باشد [ شراب انگوری ] منش گشتن و کرب آرد و به پارسی کرب را تاسه و تلواسه گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
قسم تو بادا ز جهان خرمی
قسم بداندیش تو کرب و حزن .

فرخی .


هرکه بر او سایه فکند آن درخت
رست ز تیمار و ز کرب و حزن .

فرخی .


من چو آدم بودم اول حبس و کرب
پر شد اکنون نسل جانم شرق و غرب .

مولوی .


ترجمه مقاله