ترجمه مقاله

کرز

لغت‌نامه دهخدا

کرز. [ ک ُرْ رَ ] (ع ص ) ناکس و فرومایه . (منتهی الارب ). لئیم . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) و فی الاساس : لا احوجک الی کرز؛ ای الی غنی لئیم . (اقرب الموارد). || خبیث . || حاذق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نجیب . (از اقرب الموارد). || عاجز فرومانده در سخن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) چرخ و باز که بسته باشند تا پر ریزانند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باز و گفته اند بازی که بسته باشند تا پرش افتد. (از اقرب الموارد). || باز دوساله . (ناظم الاطباء). و هر مرغ که در سال دوم درآمده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و گفته اند پرنده ای که یک سال بر او گذشته باشد و کلمه ٔ دخیل است . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، کَرارِزه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). باز و کلمه از کُرّه فارسی است . قال ابن درید: الکرز، الطائز الذی یحول علیه الحول من طیور الجوارح و اصله کره ؛ ای حاذق فعرب فقیل کرز. (المعرب جوالیقی ص 280). اما ظاهراً مأخوذاز کریز باشد. نه معرب از کره . رجوع به کریز شود.
ترجمه مقاله