ترجمه مقاله

کرسب

لغت‌نامه دهخدا

کرسب . [ ک َ رَ ] (اِ) کرفس است و آن رستنی باشد که خورند. (برهان ). رجوع به کرفس شود. || حبه ای است که در ماست کرده بخورند و به هندی اجمود گویند و در کتب طبی آمده که هرکه کرفس خورده باشد و کژدم او را بگزد بکشد. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله