ترجمه مقاله

کرسه

لغت‌نامه دهخدا

کرسه . [ ک ُ رَ س َ / س ِ ] (اِ) چرک و ریم را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به کرس و کرسنه شود. || موی پیچیده و مجعد را نیز گفته اند. (برهان ) (ناظم الاطباء). بمعنی موی مجعد شاهدی نیافتم فقط در لغت اسدی چ پاول هورن در کلمه ٔ فش این بیت از منجیک آمده است و هرچند معنی بیت معلوم نیست ، معهذا کلمه کرسه نیست و به گمان من کوسه است و شاید همین سبب تصوروجود چنین کلمه یا چنین معنی شده باشد :
جنگ کرده نشسته اندر زین
بر تن کرسه دم ریخته فش .

؟ (یادداشت مؤلف ).


رجوع به کرس شود.
ترجمه مقاله