ترجمه مقاله

کروب

لغت‌نامه دهخدا

کروب . [ ک ُ ] (ع مص ) کرب . نزدیک گردیدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نزدیک شدن کسی به کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کرب ان یفعل کذا؛ نزدیک است که چنین کند.(منتهی الارب ). نزدیک است که فلان چنان کند. و در این معنی مانند «کاد» از افعال مقاربه است و مانند آنهاعمل می کند. رجوع به کرب شود. || کرابه راخوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نزدیک به غروب شدن رسیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آفتاب فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). || به فرونشستن نزدیک شدن آتش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آتش بمردن . (تاج المصادر بیهقی ). || بار کردن ناقه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بار کردن ماده شتر را. (ناظم الاطباء). || به بانگ آوردن کریب را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به بانگ درآوردن نانوا چوبی را که بدان نان را گرد می کند.
ترجمه مقاله