ترجمه مقاله

کرویا

لغت‌نامه دهخدا

کرویا. [ ک َ / ک َ رَ / رُو ] (اِ) کراویا. قرنباد. زرنباد. (یادداشت مؤلف ). کَرَویاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تخمی است که آن را زیره ٔ رومی گویند و نانخواه همان است بر روی خمیر نان پاشند و خوردن آن به ناشتا قوّت معده دهد و کروبه و زنیان هم می گویند.(برهان ) (از آنندراج ). نانخواه . زنیان . (ناظم الاطباء). نوعی از زیره که مقوی معده است . (غیاث اللغات ). به فارسی زیره ٔ رومی و شاه زیره و قرنباد گویند از زیره درازتر و بالیده تر و مایل به زردی و با حدت و تلخی است . (تحفه ). || فراسیون . کراث جبلی . گندنای کوهی . (یادداشت مؤلف ). گیاهی است بستانی او به قدر ذرعی و برگش مانند شبت و گلش سفید و بیخش مثل زردک و پخته ٔ او مأکول است و بری او قردماناست و گلش سفید مایل به کبودی می باشد و در سایر صفات مانند بستانی است . (تحفه ). ظاهراً لغتی در کرابیه است که هم اکنون در جنوب خراسان متداول است و در تهران آن را زیره ٔ سبز نامند. (از یادداشتهای لغت نامه ) : و از شهر بردع ابریشم بسیار خیزد و استران نیک و روناس و شاه بلوط و کرویا. (حدود العالم ). (عطارد دلالت دارد بر) ماش و باقلی و کرویا و گشنیز. (التفهیم ).
دست از دروغزن بکش و نان مخور
باکرویا و زیره و آویشنش .

ناصرخسرو.


این است پند حجت و این است مغز دین
و آرایش سخنش چو گشنیز و کرویاست .

ناصرخسرو.


اکنون نچرد گوزن در صحرا
جز سنبل و کرویا و آویشن .

ناصرخسرو.


طعامهای لطیف زود گوارا... به بوی افزارها خوش کرده چون زیره وکرویا و دارچینی و نانخواه و زعفران . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و افزار دیگ ، دارچینی و کرویا و شبت . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به کراویا، شاه زیره و قردمانا شود.
- کرویای بری ؛ قردماناست گلش سفید مایل به کبودی می باشد. (تحفه ). کرویا جبلیه .(یادداشت مؤلف ). رجوع به قردمانا شود.
- کرویای رومیه یا کرویای رومی ؛ قردمانا. (یادداشت مؤلف ) (از مفاتیح العلوم ).
- کرویای شامیه ؛ قردمانا است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به قردمانا شود.
ترجمه مقاله