ترجمه مقاله

کرو

لغت‌نامه دهخدا

کرو. [ ک َرْوْ ] (ع مص ) کندن زمین را. || برآوردن چاه را به چوب و جز آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برزیدن چاه . (تاج المصادر). || بارها کردن کاری را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بشتافتن ستور و دست و پای ناهموار انداختن در رفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گوی بازی کردن . (تاج المصادر). گوی باختن و زدن تا بالا رود. (از اقرب الموارد). || نوعی از خرامان رفتن زن . یقال : کرت المراءة فی مشیتها. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بطرز خوشی راه رفتن زن و خرامان رفتن او. (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله