ترجمه مقاله

کرکر

لغت‌نامه دهخدا

کرکر. [ ک َ ک َ ] (ص ، اِ) گرگر. (آنندراج )(از انجمن آرا) (فرهنگ فارسی معین ). یکی از نامهای خدای تعالی است جل جلاله . (برهان ). نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت مؤلف ). نام خدای تعالی است . (انجمن آرا) (آنندراج ). به لفظ پهلوی نام باری تعالی است . کامگر. (صحاح الفرس ). نمی دانم معنی کرکر چیست ، ولی از استعمال دقیقی پیداست که از اسماء صفات است نه ذات . گمان می کنم که کاف اول تازی و دومی پارسی باشد از «کر» بمعنی توان و قدرت و گر بمعنی مالک و دارا و معنی مجموع قدیر و قادر و توانا باشد. (یادداشت مؤلف ). این کلمه در نسخه ٔ وفائی به معنی کامکار آمده و در ادات الفضلاء به هر دو کاف فارسی آمده و گفته است که به معنی صانعالصناعت است . (از یادداشتهای مؤلف ). صورت مصحف گرگر و گروگر است . (حاشیه ٔ برهان ) :
چو بیچاره گشتند و فریاد جستند
بر ایشان ببخشود یزدان کرکر.

دقیقی .


برآمد ز کوه آنگه آرام و جنبش
بدو داد در دهر یزدان کرکر.

ناصرخسرو.


بی رنج به کام دل رسیده
از یاری بخت و عون کرکر.

مسعودسعد.


|| بمعنی کامکار هم آمده است که پادشاه صاحب اقبال باشد. (برهان ).
ترجمه مقاله