ترجمه مقاله

کرگس

لغت‌نامه دهخدا

کرگس . [ ک َ گ َ ] (اِ) کرکس . مرغ مردارخوار. (برهان ). طائری است معروف مردارخوار که به هندی گچه گویند فی زماننا گِد گویند. اکثر پر او در تیر به کار برند و مجازاً پرهای تیررا کرگس گویند. (غیاث اللغات ). رجوع به کرکس شود.
- کرگسان گردون ؛ کرکسان فلک . (برهان ). دو ستاره بصورت کرگس یکی را نسر طایر و دیگری را نسر واقع گویند. (غیاث اللغات ). نسر طایر و نسر واقع که دو صورتند از چهل وهشت صورت فلکی . (ناظم الاطباء). رجوع به کرکس و ترکیب های ذیل این کلمه و نسر شود.
- کرگس ترکش ؛ تیرهایی را گویند که در ترکش گذارند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله