ترجمه مقاله

کری

لغت‌نامه دهخدا

کری . [ ک َرْ ری ] (حامص ) کندی . بطوء. (یادداشت مؤلف ) :
چیزی که تو پنداری در حضرت و در غربت
کاری که تو اندیشی از کری و همواری
نیکوتر از آن باشد باﷲ که تو اندیشی
آسانتر از آن باشدحقا که تو پنداری .

منوچهری .


ترجمه مقاله