کزبا
لغتنامه دهخدا
کزبا. [ ک َ ] (اِ) نوعی از ریواس باشد و آن میوه ای است کوهی باندام ساق دست . (برهان ). نوعی ازریباس است . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). جنسی از ریواس . (صحاح الفرس ) :
پیش تیغ تو روز صف دشمن
هست چون پیش داس نو کزبا.
|| تمش . || دانه ٔ خردل . (ناظم الاطباء).
پیش تیغ تو روز صف دشمن
هست چون پیش داس نو کزبا.
رودکی .
|| تمش . || دانه ٔ خردل . (ناظم الاطباء).