ترجمه مقاله

کسع

لغت‌نامه دهخدا

کسع. [ ک ُ س َ ] (ع اِ) ریزه های نان .(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (اِخ ) نام گروهی از تازیان یمن . (ناظم الاطباء). قبیله ای به یمن و گویند از بنی ثعلبة باشند و از ایشان است غامدبن الحارث الکسعی که به وی مثل زنند در ندامت و گویند هو اندم من الکسعی . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله