کشتگی
لغتنامه دهخدا
کشتگی . [ ک ُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) کشته شدگی . حالت و چگونگی کشته . مقتول واقعشدگی :
در کشتگیم امید آن هست
کآری به بهانه بر سرم دست .
- کشتگی در راه خدا ؛ شهادت . (ناظم الاطباء).
در کشتگیم امید آن هست
کآری به بهانه بر سرم دست .
نظامی .
- کشتگی در راه خدا ؛ شهادت . (ناظم الاطباء).