ترجمه مقاله

کشخانی

لغت‌نامه دهخدا

کشخانی . [ ک َ ] (حامص ) عمل کشخان . دیوثی . زن بمزدی :
به پیش کل به همین نرخ می هلد زن کور
نظیر نیست کل و کور را به کشخانی .

سوزنی .


ترجمه مقاله