کشمش هندی
لغتنامه دهخدا
کشمش هندی . [ ک ِ م ِ ش ِ هَِ ] (اِخ ) نام معرکه گیر معروفی بوده است . (آنندراج ) :
همت ز روح کشمش و شمس تشی طلب
زان پس اساس معرکه باطمطراق نه .
همت ز روح کشمش و شمس تشی طلب
زان پس اساس معرکه باطمطراق نه .
هروی (از آنندراج ).