ترجمه مقاله

کشنج

لغت‌نامه دهخدا

کشنج . [ ک َ ن َ ] (اِ) نوعی ازسماروغ باشد و آن رستنی است که از جاهای نمناک و عفن روید و تخم ندارد و بعضی گویند معرب کشنه است و آن گیاهی باشد. (برهان ). نوعی از سماروغ که در ماورأالنهر و خراسان به وفور یافت شود. (دزی ج 2 ص 472). کشنک . کشمک . زریرا. (یادداشت مؤلف ). نوعی است از سماروغ . (ترجمه ٔ صیدنه ). کشنج از اقسام قطر یعنی سماروغ است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی باب هشتم از بخش نخستین از جزء دوم گفتار سوم از کتاب سوم ). نوعی از کماة است ...و آن مخدر بود و زنان از جهت فربهی در حلوا کنند و خورند و مست کننده بود و چون تر بود مقدار گردو بود کوچک و چون خشک شود از گردکان بزرگتر بود و اندرون وی مجوف بود و طبیعت آن سرد بود. (اختیارات بدیعی ).
ترجمه مقاله