ترجمه مقاله

کشی

لغت‌نامه دهخدا

کشی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کش که قریه ای است در سه فرسخی جرجان بالای کوه . (از انساب سمعانی ). || منسوب به کش که قریه ای است نزدیک سمرقند. (الانساب ). || منسوب به شهر کش یا سبز به ماوراءالنهر. رجوع به کش شود. || ماهروی اهل شهرکش :
سرای تو پر سرو و پرماه و پرگل
ز یغمائی و کشی و خلخانی .

فرخی .


- ترک کشی ؛ ماهرویی که از ناحیت کش برخاسته است . ترکی که اهل کش است . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله