ترجمه مقاله

کعب الاحبار

لغت‌نامه دهخدا

کعب الاحبار. [ ک َ بُل ْ اَ ] (اِخ ) کعب بن ماتع الحبر مکنی به ابواسحاق تابعی است و از یهودیان حمیر بود که بزمان عمر اسلام آورد. او را کعب الحبر [ ح َ / ح ِ ] نیز می گویند. (ناظم الاطباء). صاحب قاموس در کلمه ٔ حبر گوید: کعب الحبر [ ح َ / ح ِ ] صحیح است و احبار نباید گفت ، صاحب تاج العروس در شرح آن آرد: از ابن درستویه نقل است که گفت کعب الحبر به کسر حاء صحیح است و چون آن را معنی وصفی دهند کعب را با تنوین آورند و اگرحبر به معنی مداد آید بی تنوین ذکر شود و کعب به حبر اضافه شود. در کتاب شرح نظم الفصیح آمده : کعب الاحبار خالی از اشکال است چه اضافه با کوچکترین سبب جائز است و در اینجا سبب و رابطه ٔ قوی وجود دارد اعم از آنکه حبر به معنی مداد گرفته شود یا دانشمند. او را از آنرو کعب الاحبار می گویند که صاحب کتب احبار بود. زرقانی در شرح مواهب می گوید: آنچه فیروزآبادی در منع کعب الاحبار گفته مسموع نیست و اشکالی در استعمال کعب الاحبار نمی باشد. شرح حال کعب الاحبار در تهذیب نووی و مثلث ابن السید آمده است . مرحوم دهخدا در یادداشتی نویسد:نام صحابی است که به اول دین یهود داشت و اخبار بسیاری از او روایت شده است که بیشتر اسرائیلیات است . این شخص را بغلط کعب الاخبار ذکر می کنند. فارسی زبانان آن را بدون الف و لام آرند یعنی کعب احبار :
مجلس هر دو رکن را خوانند
کعب احبار و کعبه ٔ اخیار.

خاقانی .


رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 813 شود.
ترجمه مقاله