ترجمه مقاله

کفة

لغت‌نامه دهخدا

کفة. [ ک ُف ْ ف َ ] (ع اِ) حاشیه ٔ پیراهن . (غیاث ): کفةالقمیص ؛ نورد دامن پیراهن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).گردشدگی دامن پیراهن . (از اقرب الموارد). || هرچیزی زاید بر چیزی مثل : کفة الثوب ؛ یعنی نورد جامه و کفةالرمل ؛ دامن ریگ و کرانه ٔ آن و کفةالدرع ؛ دامن زره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کرانه ٔ هرچیزی بدان جهت که هرچیزی تا به کرانه ٔ خود رسید گویا باز داشته شد از زیادت . (منتهی الارب ). کرانه ٔ هرچیزی . (ناظم الاطباء). || طره ٔ بالایین جامه که در آن سو هدب نباشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). طره ٔ بالایین جامه که ریشه ای نداشته باشد. (ناظم الاطباء). || حاشیه ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، کُفَف ، کِفاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || منتهای درخت ومنقطع آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || انبوهی مردم و عدد بسیار و جماعت مردم یا مردمان نزدیک مکان . (منتهی الارب ). انبوهی مردم و عدد بسیار و جماعت مردم و مردمان نزدیک به خود شخص . (ناظم الاطباء). سیاهی و انبوهی مردم و جماعت مردم و آنها که به شخص نزدیکند از جهت مکان . (از اقرب الموارد) || سنگی که گرداگرد آن گل و سرگین گاو و جز آن نهند و در آن کشک پزند. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دام شکار آهو. (منتهی الارب ). آنچه با آن آهو شکارکنند. (اقرب الموارد). || کفة الغیم ؛ کرانه و طره ٔ ابر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کفةاللیل ؛ ملتقای شب و روز در مشرق باشد یا در مغرب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آن جای از زمین که شب و روز تلاقی می کنند. (یادداشت مؤلف ). || ریگ توده ٔ دراز گرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله