ترجمه مقاله

کفت

لغت‌نامه دهخدا

کفت . [ ک َ ] (ع ص ) رجل کفت ؛ مرد تیزرو و سبک و باریک اندام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). مرد شتابنده ٔ سبک و باریک . (از شرح قاموس ). || خُبز کفت ؛ نان بی نان خورش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || (اِ) دیگ خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دیگ کوچک . (از اقرب الموارد) (شرح قاموس ). || مرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). یقال : وقع فی الناس کفت شدید؛ ای الموت . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله