ترجمه مقاله

کفلاء

لغت‌نامه دهخدا

کفلاء. [ ک ُ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کفیل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پذیرفتاران . کفیلان : گفت دوازده نقیب را اختیار کنید که کفلاء قوم باشند. (ابوالفتوح رازی ). و چون بعضی از ارباب خراج به حصه ٔ مال خود بسبب عجز یا غیر آن خلل در می آورد آن ده مرد کفلاء بدانچه وقت و زمان اقتضا می کرد ضیعه ٔ آن را تدبیر و فکر می نمودند. (تاریخ قم ص 156). || ج ِ کافل . (منتهی الارب ). و رجوع به کفیل و کافل شود.
ترجمه مقاله