کفلگاه
لغتنامه دهخدا
کفلگاه . [ ک َ ف َ ] (اِ مرکب ) سرین . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) :
کفلگاه شیران بر آرم بداغ
ز پیه نهنگان فروزم چراغ .
سرین گوزن و کفلگاه گور
به پهلوی شیران درآورده زور.
بر کفلگاه گور شد تیرش
بوسه بر خاک داد نخجیرش .
کفلگاه شیران بر آرم بداغ
ز پیه نهنگان فروزم چراغ .
نظامی .
سرین گوزن و کفلگاه گور
به پهلوی شیران درآورده زور.
نظامی .
بر کفلگاه گور شد تیرش
بوسه بر خاک داد نخجیرش .
نظامی (هفت پیکر ص 108).