ترجمه مقاله

کفنی

لغت‌نامه دهخدا

کفنی . [ ک َ ف َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به کفن . یک قسم لباس فرسوده مر درویشان را. (ناظم الاطباء).نوعی از پیراهن که فقیران پوشند. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). قیظه . (فرهنگ فارسی معین ) :
مرد میدانی اگر بگذری از ما و منی
رتبه ٔ خودشکنی نیست کم از بت شکنی
نسبت فقر و فنا بس که به هم نزدیک است
نیست یک پرده جدایی زکفن تا کفنی .

شاه قاسم انوار (از آنندراج ).


تا چه آید به سر خاک شهیدان از تو
پیش بالای تو پوشیده قیامت کفنی .

میرزامعز (از آنندراج ).


ترجمه مقاله