کفه
لغتنامه دهخدا
کفه . [ ک َف ْ ف َ ] (اِخ )نام شهری است . (از برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ سروری ) :
اگر بصره و کفه بیند به خواب
شود منهزم موصل و شوشتر.
کفه بمناسبت این بیت همان کوفه خواهد بود آن را کوفان نیز گویند. (انجمن آرا) (از آنندراج ).
اگر بصره و کفه بیند به خواب
شود منهزم موصل و شوشتر.
پوربهای جامی (از انجمن آرا).
کفه بمناسبت این بیت همان کوفه خواهد بود آن را کوفان نیز گویند. (انجمن آرا) (از آنندراج ).