ترجمه مقاله

کلالت

لغت‌نامه دهخدا

کلالت . [ ک َ ل َ ] (ع مص ) مانده شدن و کند شدن . (غیاث ). مانده شدن . کند شدن شمشیر و زبان و بینایی چشم . کلال . کلالة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چه خواطر و ضمایر ایشان را کلالت و فتور و تعب و نصب زیادت گرداند. (تاریخ بیهق ص 17). || بی پدر و مادر شدن . (غیاث ). || بی فرزند شدن . (غیاث ). و رجوع به کلال و کلالة شود.
ترجمه مقاله