ترجمه مقاله

کلنده

لغت‌نامه دهخدا

کلنده . [ ک َ ل َ دَ / دِ ] (اِ) لکلکه را گویند و آن چوبکی باشد که یک سر آن را به دول آسیا و سر دیگر آن را در سوراخ سنگ آسیا به عنوانی نصب کنند که از گردش سنگ آسیا آن چوبک حرکت کندو از دول کم کم دانه در آسیا ریزد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
گر همی گوییم گول و گرنمی گوییم گول
چون کلنده بر لب دولیم و تک تک می زنیم .

مولوی (از فرهنگ رشیدی ).


و رجوع به لکلکه شود.
ترجمه مقاله