ترجمه مقاله

کلی

لغت‌نامه دهخدا

کلی . [ ک َ ] (حامص ) بمعنی کچلی باشد و آن علتی است معروف که در سر اطفال بهم می رسد. (برهان ). کچلی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کچلی . کل بودن . (فرهنگ فارسی معین ). قَرعَة. اقرعی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
کر کند با تو کسی دعوی به صاحب گیسویی
گیسو از شرمت فرو ریزد پدید آرد کلی .

سوزنی .


ترجمه مقاله