کلیاوه کردن
لغتنامه دهخدا
کلیاوه کردن . [ ک َل ْ وَ / وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلافه کردن . سر گشته کردن . گیج ساختن . (فرهنگ فارسی معین ) :
ای طوطی عیسی نفس ، وی بلبل شیرین نوا
هین زهره را کلیاوه کن زین نغمه های جانفزا.
و رجوع به کلیاوه و کالیوه شود.
ای طوطی عیسی نفس ، وی بلبل شیرین نوا
هین زهره را کلیاوه کن زین نغمه های جانفزا.
مولوی (از فرهنگ فارسی معین ).
و رجوع به کلیاوه و کالیوه شود.