ترجمه مقاله

کلیج

لغت‌نامه دهخدا

کلیج . [ ک ُ ] (اِ) نانی باشد که خمیر آن از دیوار تنور افتاده و در میان آتش پخته شده باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). || نان بزرگ روغنی را نیز گویند. (برهان ). کلیچه . کلوچ . نان روغنی بزرگ . کلوچه . (فرهنگ فارسی معین ). نان بزرگ روغنی . (ناظم الاطباء) :
کریمی که بر سفره ٔ عام دارد
کلیج از مه و از کواکب کلیچه .

ابوالعلاء گنجوی (از آنندراج ).


و رجوع به کلیچه شود.
ترجمه مقاله