ترجمه مقاله

کمست

لغت‌نامه دهخدا

کمست . [ ک َ م َ ] (اِ) نوعی از جواهر زبون کم قیمت و ارزان باشد. (برهان ). نوعی از جواهرزبون کم بها که رنگش به سرخی مایل است و معرب آن جمست باشد. (آنندراج ). یک نوع گوهری زبون و کم قیمت و ارزان . (ناظم الاطباء). صحیح آن گمست = جمست . (حاشیه ٔبرهان چ معین ). و رجوع به گمست و جمست شود. || کنایه از مردم بداصل و نادان هم هست . (برهان ).مردم بداصل و نادان . (ناظم الاطباء). || نوعی از پیاله و جام . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
ترجمه مقاله