کمین برگشادن
لغتنامه دهخدا
کمین برگشادن . [ ک َ ب َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کمین گشادن . از کمین بیرون آمدن و بر دشمن تاختن : خصمان چو آن بدیدند هزیمت دانستند و کمین ها برگشادندو سخت به جد درآمدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 493).
شاخ خمیده چو کمان برکشید
سرما از کنج کمین برگشاد.
و رجوع به کمین گشادن شود.
شاخ خمیده چو کمان برکشید
سرما از کنج کمین برگشاد.
مسعودسعد.
و رجوع به کمین گشادن شود.