ترجمه مقاله

کنجشک

لغت‌نامه دهخدا

کنجشک . [ ک ُ ج ِ ] (اِ) طائرمعروف . (غیاث ) (آنندراج ). عصفور و گنجشک . (ناظم الاطباء). سوادیه . (منتهی الارب ). رجوع به گنجشک شود. || نام چوبی است در ساز. (غیاث ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله