ترجمه مقاله

کنجلک

لغت‌نامه دهخدا

کنجلک . [ ک ُ ج ُ ل َ ] (اِ) چین و شکنج رو و اندام . (برهان ) (ناظم الاطباء). چین و شکنج و آن را کنجک نیز گفته اند. (آنندراج ) (انجمن آرا). چین و شکنج . (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ) :
چهره ٔشان دبّه ٔ نم یافته
جای بجا کنجلک و خم یافته .

امیرخسرو (از فرهنگ جهانگیری و رشیدی ).


ترجمه مقاله