ترجمه مقاله

کنداگر

لغت‌نامه دهخدا

کنداگر. [ ک ُ / ک َ گ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) به معنی کندا که حکیم و داناست . (از برهان ). کندا. (آنندراج ). حکیم و دانا. (ناظم الاطباء). از: «کندا» + «گر» (پسوند شغل و مبالغه ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). منجم . حکیم . کندا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
مرا این زن پیر چون مادر است
یکی چابک اندیش کنداگر است
به هر دم زند زین فروزنده هفت
بگوید که اندر ده و دو چه رفت .

اسدی (از یادداشت ایضاً).


سپهدار را بود کنداگری
بسی یافته دانش از هر دری
بدو گفته بد راز اختر نهان
که خیزد یکی شورش اندر جهان .

اسدی (از یادداشت ایضاً).


|| شجاع و دلیر و پهلوان باشد. (برهان )(ناظم الاطباء). کندا. کنداور. (آنندراج ). معرب این کلمه «کُنداکِر» به معنی شجاع و جسور است . (از اقرب الموارد). و بهر دو معنی رجوع به کندا و کندآور شود.
ترجمه مقاله