ترجمه مقاله

کندفهم

لغت‌نامه دهخدا

کندفهم . [ ک ُ ف َ ] (ص مرکب ) کندذهن . (آنندراج ). کودن و بیهوش . (ناظم الاطباء). کندفهمنده . آنکه دیر مطالب را فهم کند. کندذهن . دیرفهم . (فرهنگ فارسی معین ). بلید. کودن . بطی ءالانتقال . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
هر کجا تیزفهم و فرزانیست
بنده ٔ کندفهم نادانیست .

سنائی .


ترجمه مقاله