ترجمه مقاله

کندوله

لغت‌نامه دهخدا

کندوله . [ ک ُ ل َ /ل ِ ] (اِ) به معنی کندوک است که خمی باشد از گل ساخته که غله در آن کنند. (برهان ) (آنندراج ). آوند شکسته ، مانند خمره که در آن غله ریزند. (ناظم الاطباء). کندو تاپو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
آن کس که بود ز درس حکمت خالی
بر گفته ٔ او نقیضه آرم حالی
گوید که خلاء نزد خرد هست محال
کندوله ٔ من چیست ز گندم خالی .

ابن یمین (از فرهنگ جهانگیری ).


رجوع به کندو و کندوک و کنور شود.
|| سفال که کوزه و کاسه و خم شکسته باشد. (برهان ) (آنندراج ). سفال شکسته . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله