ترجمه مقاله

کندوکوب

لغت‌نامه دهخدا

کندوکوب . [ ک َ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) کنایه از تشویش و بی قراری . (برهان ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). اضطراب و بی قراری . (فرهنگ رشیدی ). کندن و کوفتن . (فرهنگ عامیانه جمالزداه ) :
نه گفت اندر او کار کردی نه چوب
شب و روز از او خانه در کندوکوب .

سعدی .


در آن جماعت بی عاقبت در کندوکوب و رفت وروب آن ساحت دلپذیر تقصیر نکرده . (مجمل التواریخ گلستانه ).
نشیند چو بر زانوی کندوکوب
فتد کوه پهلوی پوسیده چوب .

ظهوری (از آنندراج ).


ترجمه مقاله