ترجمه مقاله

کندوک

لغت‌نامه دهخدا

کندوک . [ ک ُ ] (اِ) ظرفی باشد از گل مانند خم بزرگی که غله در آن کنند. و معرب آن کندوج است . (برهان ) (آنندراج ). آوند گلین فراخ که در آن غله ریخته نگه دارند. (ناظم الاطباء). کندو. (جهانگیری ) :
ببیند سال قحط سخت درویش توانگر را
هم از گندم تهی کندوک و هم خالی ز نان کرسان .

حکیم نزاری (از جهانگیری ).


ترجمه مقاله