کنشتوک
لغتنامه دهخدا
کنشتوک .[ ک َ ن َ ] (اِ) به معنی کنشتو و آن گیاهی باشد که بدان جامه شویند. (برهان ) (ناظم الاطباء) :
تو خوش بنشین که اعدای تو شستند
ز ملکت دل به صابون کنشتوک .
تو خوش بنشین که اعدای تو شستند
ز ملکت دل به صابون کنشتوک .
فخری اصفهانی (از آنندراج ).