ترجمه مقاله

کنودانه

لغت‌نامه دهخدا

کنودانه . [ ک َ ن َوْ / ک َ نو ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) کنودان که شاهدانه باشد و آن تخم بنگ است . (برهان ) (آنندراج ). تخم آن [ کنب ] که شاهدانه نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). حب الفتیان . (مهذب الاسماء). کنودان . رجوع به همین کلمه شود.
ترجمه مقاله