ترجمه مقاله

کنگ

لغت‌نامه دهخدا

کنگ . [ ک ُ ] (ص ) مرد سطبر و قوی هیکل . (برهان ) (جهانگیری ). فربه و قوی هیکل . (غیاث ). مرد قوی هیکل . (فرهنگ رشیدی ). مردمان قوی هیکل . (انجمن آرا). مرد شناور استوارخلقت بزرگ جثه . (ناظم الاطباء). پسر جوان . (از فهرست ولف ) :
همان کنگ مردان چو شیر یله
ابا طوق زرین و مشکین کله .

فردوسی (از انجمن آرا).


|| امرد و جوان شوخ و گستاخ . (ناظم الاطباء). || (اِ) بیخ و بن خوشه ٔ خرما. (برهان ) (ناظم الاطباء). خوشه ٔ خرما. (غیاث ) (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ): بُسر؛ کنگ خرما. (ملخص اللغات حسن خطیب ).
ترجمه مقاله