ترجمه مقاله

کنیزنواز

لغت‌نامه دهخدا

کنیزنواز. [ ک َ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ کنیز. که کنیزکان را نوازد و پرورد :
گفته بودندش آن دو مایه ٔ ناز
قصه ٔ خواجه ٔ کنیزنواز.

نظامی .


ترجمه مقاله